آگاهی
قضیه از ظهری آغاز شد که ناگهان پدرم در حالی که مشغول دیدن
برنامه سمت خدا بودم، آمد و بدون هیچ ایما و اشاره ای تلویزیون رو خاموش کرد. من در بهت و حیرت و او هم ساکت بود. مشکل اینجا بود که رومم نمیشد از او سئوالی کنم. روز بعد هم مثل روز قبل همان کار را تکرار کرد. یعنی دوباره آمد و وسط گوش کردن به صحبت های سخنران برنامه، تلویزیون را خاموش کرد. نمی دانستم چه کنم؟ اگر با تلویزیون دیدن من مشکلی داشت که من تنها در طول روز همین یک برنامه را نگاه می کردم.
چند روزی به همین منوال گذشت. یک روز پدرم مرا کنار کشید و گفت:
بابایی! می دونم که اون روز که تلویزیون رو خاموش کردم هی می خواستی ازم بپرسی که آخه چرا تلویزیون رو اونم وسط برنامه مورد علاقم خاموش می کنی اما ادب کردی و نپرسیدی. دستت درد نکنه که هوای ما رو داشتی ولی این کارا یه علتی داشت عزیزم؛ در سوره بقره اومده که: به آنچه می دانید عمل کنید تا آنچه را نمی دانید خدا به شما بیاموزد. احادیثی هم با همین مضمون داریم. راستی، چند روز پیش تو شب میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) پای منبر آقای پناهیان رفته بودم اتفاقا ایشون هم همین رو می گفت.
وقتی این حرف ها را از پدرم شنیدم مشغول خاراندن سرم با انگشت سبابه دست راستم شدم.
پدرم که سردرگمی مرا دید ادامه داد:
آقای پناهیان می گفت:ما آگاهی های زیادی داریم که زیادی هم هستند. امیرمومنان علی(علیه السلام ) می فرماید: شما به آنچه که نمی دانید کمتر محتاجید تا به عمل کردن به آنچه که می دانید. گیر ما ندانستن نیست. هر کی می رفت پیش آقای بهجت می گفت: آقا چی کار کنم؟ ایشون اول حرفی نمی زد و بعد می گفت: همونایی که می دونی. چون ایشون می دونست داریم بازی در میاریم. برای اینکه بشیم مثل آقای بهجت هیچی کم نداریم.یه دو خطی هم آقای پناهیان گفت که کاملا خاطرم مونده:
کسی که می خاد باطن عالم براش مکشوف بشه و همه اسرار عالم رو درک کنه می دونید باید چی کار کنه؟
باید همون چیزایی که میدونه رو عمل کنه و هیچ وقت به دونسته هاش بی اعتنایی نکنه.
آگاهی/دعا و نقش آن در مدیریت تمایلات نفس/ معنویت و اخلاق /بیان معنوی 5/